این مسئله به حدی واضح است که هیچ توضیحی نمی‌توان داد. شرایط فعلی شما کافی نیست؛ ایده آل نیست؛ رضایت‌بخش نیست. پس چطور باید از آن لذت برد؟ اجازه بدهید یک مثال برای شما بزنم. دوست عزیزی دارم که از شرایط موجود در ایران به تنگ آمده و قصد مهاجرت دارد. به او گفتم اگر می‌خواهی به شهر رویاهایت بروی باید اول، از همین که هست لذت ببری. پاسخ او مرا به فکر نگاشتن این نوشتار انداخت. گفت آنگاه کاینات فکر می‌کند که من از ایران خوشحالم و مرا همینجا نگه می‌دارد. دقیقا نکته انحرافی همینجاست. لذت بردن، شاد بودن، بودن در لحظه، همه اینها با راضی بودن قانع بودن و زیاده خواه نبودن کاملا متضاد هستند. درست است، متضادند، نه فقط متفاوت بلکه نقطه مقابل هم هستند. هرچه از همین زندگی که دارید لذت بیشتری ببرید لذت بیشتری را جذب خواهید کرد و زمانی فرا میرسد که شرایط موجود لذت شما را تامین نمی‌کند و شرایط به گونه‌ای تغییر می‌کند که لذت بیشتری به شما بدهد. در مورد دوست من اگر از همین که بود لذت ببرد؛ یا شرایط زندگی وی در ایران بهتر می‌شود یا به کشوری می‌رود که شرایط برای او رضایتبخش باشد.
تا زمانی که به کاستی‌ها و ناملایمات نگاه می‌کنید چیزی به جز ناهماهنگی و درگیری، جذب نخواهید کرد.
از روش پالایش افکار استفاده کنید.
شاید الان با خود می گویید." آره راست میگه ها!! همینجوریه" و این مانع پیشرفت شما می‌شود چرا؟ به نوشتار توهم پیشرفت مراجعه کنید.
برای پالایش افکار نوشتار تفکر دقیق را بخوانید.
پیروز باشید
و شاد