در گام امروز، به طور مختصر به نکاتی اشاره خواهم کرد که تا همیشه در ذهن شما باقی خواهند ماند... شاید هم اینطور نباشد!!! خواهیم دید!

مسئله این نیست که در خاطر شما بماند یا نه، هدف کاشتن بذری در ذهن شماست که به وقتش جوانه خواهد زد...

امروز می خواهم لحظاتی کوتاه، ویژه ولی بسیار قدرتمند به شما بدهم.

جهان پر است از آدم هایی که زندگیشان پر از اتفاقات تصادفیست - در واقع این افراد بر پایه تصادف زندگی می کنند - اما فکر می کنند که دارند بر روی هدف خاصی کار می کنند و بر طبق یک برنامه به پیش می روند.

زمانی فرا خواهد رسید که کمی آرام می شوند و به اطراف نگاه می کنند و خواهند دید اینجا جایی نیست که می خواستند باشند. و یا بدتر جایی هستند که هرگز نمی خواستند آنجا باشند. ممکن است با خود فکر کنند که راه را اشتباه آمده اند و تمام این تلاش ها بیهوده بوده.

تا حالا شده به سمت مقصدی در حال رانندگی باشید و بعد متوجه شوید که در مسیر مخالف هستید و یا از مقصد خود دور شده اید. اگر چنین پیشامدی را تجربه کرده باشید، آنچه می گویم را کاملا درک می کنید.

هر سال به نظر ما کوتاه تر از سال قبل است و هرچه پیشتر می رویم با خود می اندیشیم که
"چه زود گذشت، اینهمه سال"! و ما کم کم به این نتیجه می رسیم که باید بیشتر و بیشتر کار کنیم تا از هدر رفتن زندگیمان جلوگیری کنیم... در نهایت تسلیم این مسئله می شویم که بهترین راه، سخت کار کردن است.

بدون کار سخت به خواسته هایمان نمی رسیم.

ولی آیا سالها کوتاه تر و کوتاه تر می شوند؟

نه! به هیچ وجه این تنها ناخودآگاه ماست که چنین تصوری دارد. آنچه اتفاق می افتد اینست که بدن ما هر چه بیشتر به حالت خلبان خودکار می رود. حال چه می شود؛ هرچه بیشتر کار می کنیم بدن ما از ما دورتر می شود!!! به نظر کمی گیج کننده است؟ نگران نباشید به خواندن ادامه دهید!

تا حالا شده چند ساعت به تلویزیون نگاه کنید ولی پس از برخواستن از جلو تلویزین چیزی از برنامه ها یادتان نمانده باشد؟ این در واقع نشئه تلویزیون است.

همین حالت خلسه زمانی اتفاق می افتد که شما در حال انجام یک کار تکراری هستید، یا دارید روزنامه می خوانید، و یا حتی زمانی که مطالعه می کنید.

ما با ذهنی خلق شده ایم که همزمان کارهای بسیار زیادی انجام می دهد و می تواند ما را از کاری که می کنیم منحرف کند.

چند بار شده که پس از ساعت ها در دست گرفتن یک کتاب بیشتر از چند سطر از آن را نخوانده اید و در نهایت کتاب را برای پرداختن به ادامه رویاهایتان کنار گذاشته اید؟؟؟

مشکل همینجاست...

این حالت افکار مثبت شما را از شما دور می کند!

زمانی که این کار را می کند، ما تشخیصش نمی دهیم، اما این کار را می کند.

عموم مردم در حالتی هستند که من به آن بیداری در خواب می گویم. آنها در مورد بسیاری از فعالیت هایشان ناخودآگاه هستند.

مردم بسیاری از اوقات به من می گویند چطور وقتی شخصی به تو بی احترامی می کند و یا می خواهد به تو حمله کند با این خونسردی با او برخورد می کنی؟؟؟ از دیدگاه من این افراد قابل ترحم هستند چرا که حتی نمی دانند ناخودآگاهانه چه کاری دارند انجام می دهند.

چرا باید دلم برای کسی که می خواهد به من حمله کند بسوزد؟ بسیار ساده زیرا اگر حس دیگری داشته باشم سودی برای من ندارد. پس مهربانانه با آنها بر خورد می کنم.

چند لحظه به این نکته فکر کنید...

زمانی که شخصی قصد بی احترامی و یا آسیب رساندن به دیگری را دارد، فکر می کنید می داند که چه می کند و یا تنها نا خودآگانه کاری می کند که از آن آگاهی ندارد؟

کسانی هستند که دوست دارند برای دیگران سختی و ناراحتی ایجاد کنند، اما این یک حالت عمیق از تفکر ناخودآگاهانه است... اکثریت گسترده ای از مردم اینگونه به "بیداری در خواب" دچار شده اند!

این مطلب بسیار جای بحث دارد ولی امروز و در اینجا بدان نخواهیم پرداخت. نوشتارهایی در همین باره در حال تدوین دارم که به این مسئله از زوایای مختلف می پردازند.

برای امروز فقط می خواهیم ببنیم که چگونه می توان برای همیشه در زمان حال زندگی کرد و از این "بیداری در خواب" بیدار شد! همانگونه که در کودکی در زمان حال زندگی می کردیم.

راز زندگی در لحظه اینست که آرام بگیریم و از مناظر لذت ببریم...

این رازیست که به شما امکان می دهد تا زندگیتان را دوست داشته باشید. هر کجا که هستید.

امروز از شما می خواهم به طبیعت نگاه کنید، برای چند لحظه کار و دویدن هایتان را کنار بگذارید و فقط برای چند لحظه کوتاه از دیدن مناظر اطرافتان لذت ببرید. حتی یک گلدان کوچک در راهرو شرکت و یا در بالکن منزلتان را در نظر بگیرید، به آن نگاه کنید. به درخت ها که در این زمستان عریان شده اند و در نسیم شاخه هایشان به هم می خورد. لازم نیست در سواحل گرمسیری باشید تا از طبیعت لذت ببرید... همینجا در هیاهوی زندگی ماشینی؛ تنها چند لحظه به گلها بپردازید. به همین سادگی!

شکرگزار باشید. برای این هستی که به شما داده شده، برای این لحظه ای که در آن قرار دارید. برای این احساسی که دارید.

امروز چند بار این کار را انجام دهید، ببینید می توانید برای چند دقیقه کوتاه در آفرینش این هستی غرق شوید؟

زمانی که این کار را می کنید شکرگزار باشید چرا که جادویی در این کار نهفته است.

اگر خواستید؛ احساسی که از این کار به شما دست می دهد را با من به اشتراک بگذارید.

شاد باشید.


در هیاهوی بازدیدکنندگانی که به کاخ نیاوران می آیند و می روند، در چندقدمی آنها، روی زمین، گلهای سفیدی وجود دارد که شاید کمتر کسی آنها را ببیند. آنچه بیش از همه نظر مرا به خود جلب کرد! تصویر انتخاب شده برای این نوشتار همان گلهای زیبا هستند.